اول اشعاربا نام خدا  
با سلامی خدمت اهل صفا  
بشنوازمن چون حکایت می کنم  
درد دانشجوروایت می کنم  
درهوایی سردشعری گفته ام  
بشنوید ازدرد شعری گفته ام   
‘سر من ازناله من دورنیست’  
گرچه اصلا سورو ساتم جورنیست  
شعر من معجونی اززخم دل است  
تحفه ای آورده ام ناقابل است  
شعرمن دردمن و زخم شماست  
کار آن واکردن اخم شماست  
بر جوانی خودم آذرزدم  
خرزدم،هی خرزدم،هی خرزدم  
چون نتایج آمد اشکم شد روان  
فحش دادم برزمین و برزمان  
لیک دیدم من که شکرحق سزاست  
حکما این هم قسمت وتقدیر ماست